• وبلاگ : دوست داشتني
  • يادداشت : اينم يه كوچولوي ناز:
  • نظرات : 1 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به نظاره آسمان رفته بودم ؛
    گرم تماشا و غرق در اين درياي سبز معلقي که بر آن ،
    مرغان الماس پر
    ستارگان زيبا و خاموش ،
    تک تک از غيب سر مي زنند و دسته دسته
    به بازي افسون کاري شنا مي کنند .
    آن شب نيز ماه با تلالؤ پر شکوهش
    که تنها لبخند نوازشي است
    که طبيعت بر چهره ي نفرين شدگان کوير مي نوازد ،
    از راه رسيد و گل هاي الماس شکفتند
    و قنديل زيباي پروين - که هر شب ،
    دست ناپيداي الهه اي آن را از گوشه ي آسمان ،
    آرام آرام به گوشه اي ديگر مي برد - سر زد .
    و آن جاده ي روشن و خيال انگيزي که
    گويي يک راست به ابديت مي پيوندد !